توقعات زنان؛ عامل اصلی طلاق
به گزارش نیمروز به نقل از الف، آمارها نشان می دهد كه طلاق در كشور در سالهای اخیر روند روبه رشدی داشته است. با عباس عبدی، پژوهشگر مسائل اجتماعی در این باره گفت و گو كرده ایم. او معتقد است مهمترین علت افزایش طلاق تغییر در انتظار زن از زندگی و نقش خود در خانواده است .
با توجه به شیوع پدیده طلاق در سال های اخیر ، به نظر شما علت افزایش این واقعه در جامعه ما چیست ؟
به عقیده من بروز طلاق مثل هر پدیدهی اجتماعی دیگر، تك عاملی نیست و به لحاظ منطقی، انواع و اقسام، علل و عوامل مختلفی در بروز و افزایش آن مؤثر است. برای این كه بدانیم كدام عامل مهمتر است، نیازمند انجام و دسترسی به پژوهشهای اجتماعی در این زمینه هستیم. ولی با نهایت تأسف باید گفت كه طی سالهای اخیر به نحو چشمگیری انجام این پژوهشها و نیز طرح عمومی یافتههای پژوهشی و بحثهای كارشناسی در باره این موضوعات، كاهش یافته است. گویی كه هیچ معضل و آسیب اجتماعی وجود ندارد كه دولت موظف به ایجاد زمینه لازم برای مطالعه دربارهی آنها باشد. اولین نتیجهی مبارزهی غیرمنطقی علیه علوم اجتماعی، همین وضع است كه میبینیم. بنابراین آنچه كه در این زمینه اظهار میكنم، استنباطهای كلی بنده است و برای تأیید صحت و سقم و آن باید به مطالعات میدانی و معتبر پژوهشی مراجعه كرد.
به نظر من علت اصلی افزایش طلاق، تغییر در انتظار زن از زندگی و نقش خود در خانواده است. انتظاری كه به دلایل متعدد تغییر كرده است، ولی شوهران آن را نمیپذیرند. البته مشابه همین وضع هم در میان مردان رخ داده است، و در واقع از یك سو تغییر انتظارات هم در زن و هم در شوهر دربارهی خودشان و از سوی دیگر نپذیرفتن این تغییرات دربارهی طرف مقابل، علت اصلی افزایش طلاق است. همچنین ناهمخوانی مقررات حقوقی ازدواج با انتظارات طرفین و شرایط روز جامعه نیز عامل مهم دیگری است كه بیربط به عامل اول نیست. شرح این مسأله طولانی میشود و از حوصلهی این گفتوگو خارج است.
بعضی از آسیب شناسان و جامعه شناسان معتقدند كه در سالیان اخیر پدیده طلاق عاطفی هم شیوع پیدا كرده ، شما اعتقادی به طلاق عاطفی و شیوع آن دارید ؟
اعتقاد دارم در هر جایی كه محدودیتهای اخلاقی و قانونی برای انجام طلاق باشد، به همان نسبت نیز طلاق عاطفی بیشتر است ولی به نظر من با توجه به رشد طلاق و كم شدن اثرات منفی این رویداد جوانان كمتر از گذشته خود را در قید و بند زندگی سخت كه همان طلاق عاطفی باشد قرار میدهند پس شدت طلاق عاطفی در حال كاهش است و این یكی از نتایج مثبت افزایش وقوع طلاق است.
عوارض این پدیده چگونه خود را بر جامعه نمایان می كند و اصلا برای جلوگیری یا كاهش طلاق چه راهكاری وجود دارد ؟
از اثرات افزایش این پدیده ، تغییر در الگوی خانوار و حتی افزایش تقاضا برای مسكن (به دلیل زیاد شدن تعداد خانوار)، تغییر الگوی روابط جنسی، كاهش رشد جمعیت و انواع مسائل دیگر میتواند در كوتاه و بلند مدت به دلیل رشد آمار طلاق، را می توان نام برد .
اما ؛ به یك تعبیر جلوی افزایش طلاق را نمیتوان گرفت، ولی میتوان روند آن را كاهش داد. ضمن آنكه میتوان از تبعات منفی آن كاست. به نظر من در سه مرحله باید این كار انجام شود.
مرحلهی اول پیش از ازدواج است كه باید مشورتهای متعددی را دربارهی چگونگی انتظارات از یكدیگر و تطابق دادن هر یك از انتظارات به دختر و پسر داده شود. در این مرحله معتقدم كه باید مقررات و حقوق ازدواج تغییر كند. ازدواج یك عقد است كه به هر شكلی میتوان آن را منعقد كرد. ولی در ایران كنونی باید چند الگوی ثابت (به جای یك الگوی فعلی) به زوجین ارائه شود تا هر كدام را كه خود خواستند، انتخاب كنند. بحث این مسأله نیز نیازمند فرصت دیگری است. مرحلهی بعد در طول زناشویی است كه باید كمكهای مشاورهای و بهویژه رایگان به زوجین داد تا بتوانند مشكلات متعدد ارتباطی خود را بهویژه در امور جنسی و نیز ارتباطات با دیگر اعضای خانواده و كنار آمدن با مشكلات زندگی، حل كنند. و بالاخره در مرحلهی طلاق باید امكانات و مشورتهایی را فراهم كرد كه طرفین با حداقل خسارت روانی و اخلاقی از یكدیگر جدا شوند و سرنوشت كودكان (در صورت وجود) قربانی این طلاق نشود.
همانطور كه در ابتدا اشاره شد آمار رسمی سازمان ثبت احوال گویای روند افزایشی طلاق را نشان می دهد چرا مسئولین به طور عام به مسائل اجتماعی و بالاخص واقعه طلاق توجه كمتری نسبت به مسائل اقتصادی و سیاسی می كنند .
واقعیت این است كه مسائل و مشكلات اقتصادی به نحوی اورژانسی هستند. وقتی ارز گران شود، همهی شاخكها متوجه چهارراه استانبول میشود. ولی مسائل اجتماعی به صورت آهسته آهسته تغییر میكند. لذا تا وقتی كه به درجهی بحرانی نرسند، كمتر مسئولی به آن توجه میكند، البته وقتی هم متوجه میشوند كه كاری از دستشان برنمیآید. با این حال همه مشكلات را بر دوش دولت نباید انداخت. مردم و مطبوعات و نهادهای دیگر هم باید حساسیت لازم را از خود نشان دهند. به نظر من سونامی طلاق از چند سال پیش در تهران آغاز شده و هنگامی كه به شهرستانها و روستاهای كشور برسد، با یك بحران بزرگ اجتماعی مواجه خواهیم بود، بهطوری كه بساط همهی برنامههای فرهنگی دولت را برخواهد چید.
عده ای از افراد ، نفوذ مدرنیته به فرهنگ و اجتماع سنتی ما را علت این واقعه می دانند نظر شما در این مورد چگونه است . و میتوان مدرنتیه را در روند افزایشی طلاق سهیم دانست .
در واقع بخشی از طلاق ناشی از تضاد سنت و مدرنیسم است و بخشی نیز ناشی از مدرنیته است. برای درك بهتر است مثال بزنم. صعود از یك سطح شیبدار، همراه با كشیدن یك چرخدستی، خستگی را دوچندان میكند. یكی به دلیل صعود از یك سطح شیبدار و دیگری به علت حمل بار اضافی كه فرد را به پایین میكشد. مدرنیته مثل همان سطح شیبدار به سوی بالا است و تضاد سنت و مدرنیسم مشابه آن بار اضافی است كه حمل آن بر دوش فرد سنگینی میكند. افزایش طلاق ناشی از صعود به بالای سطح شیبدار را نمیتوانیم كاهش دهیم، هرچند میتوانیم عوارض آن را كم كنیم، ولی تضادهای موجود (بهویژه در حقوق خانواده) كه انعكاسی از تضادهای میان سنت و مدرنیسم است را میتوانیم كم كرده و تبعات آن، از جمله طلاق را تا حدی كاهش دهیم.
وزیر ورزش و جوانان گفته است كه :" صدور مجوز به سایتهای همسریابی از ایدههای این وزارتخانه برای كاهش میزان طلاق است " چقدر این ایده را می توان موثر دانست .
ارزیابی درستی این نظر منوط به این است كه گوینده مستندات و شواهد كافی برای تاثیر مثبت داشتن این كار بر كاهش طلاق ارائه دهد آنگاه من یا هر كس دیگری به نقد این اظهارات بپردازیم اما وقتی هیچ دلیلی برای این ادعا آورده نمیشود چه می توان گفت؟ مگر این سایتها قرار است چه كاری كنند كه طلاق كم شود؟ این سایتها در بهترین حالت امكانی برای پیدا كردن شریك جنسی هستند مگر در دنیا كه از این امكانات زیاد است ازدواجهای سایتهای مشابه، طلاق را كم كرده است؟ خوب! اگر میخواهند مخالفت با تاسیس این سایتها را كم كنند اشكالی ندارد كه از این مطالب هم گفته شود ولی بدانند كه اینها كمكی به حل مساله طلاق نمیكند